خوراندن
معنی
[ خوَ / خُ دَ ] (مص) خورانیدن.
خوردن و آشامیدن فرمودن و کنانیدن. (ناظم
الاطباء). اِطعام. (یادداشت بخط مؤلف). به
خوردن داشتن. || چیزی بکسی رسانیدن.
کسی را متمتع کردن. بکسی رساندن، چون:
فلانی زیردستانش را خوب می خوراند.
رجوع به خورانیدن شود.