خوبکلان
معنی
[ کَ ] (اِ مرکب) تخم بارتنگ.
(ناظم الاطباء). خوب کلا. خاکشی شیرین.
خُبّه. اطراطیقوس. حالبی. شفترک. (یادداشت
بخط مؤلف). در انجمن آرای ناصری آمده:
گیاهی است که تخم آنرا خاکشی و شفترک
گویند و غیر بارتنگ است ولی در جهانگیری
و برهان بمعنی بارتنگ آمده و رشیدی این
معنی را نپذیرفته است.