یاور، یار، دوست
فرهنگ واژههای سره
۱. لقب ابراهیم پیامبر. ۲. [قدیمی] دوست مهربان و یکدل؛ دوست صادق.
فرهنگ فارسی عمید
[ خَ ] (اِخ) لقب حضرت ابراهیم پیغمبر است و او را خلیل الرحمن و خلیل اللََّه نیز می گویند: در امان ایزدی از غرق و حرق روزگار همچو در آتش خلیل و همچو در دریا حکیم. سوزنی. ملوک شرق و سلاطین ...
لغتنامه دهخدا
[ خَ ] (اِخ) ابن احمدبن خلیل بن موسی بن عبداللََّه بن عاصم، مکنی به ابوسعید. از محدثان بزرگ زمان خود بود و از سیستان برخاست. تولد او بسال ۲۹۱ هـ . ق. و وفات او بسال ۳۷۸ هـ . ق. به فرغانه ب ...
[ خَ لی لِ ثَ قَ ] (اِخ) دکتر خلیل خان ثقفی، معروف به اعلم الدوله فرزند میرزا عبدالباقی حکیم باشی، ملقب به اعتضادالاطباء است که میرزا عبدالباقی از اطباء معروف ناصرالدین شاه بود. اعلم الدوله ...
[ خَ لی لِ قَ زْ ] (اِخ) ملاخلیل. رجوع به قزوینی خلیل شود.
اسم: خلیل محمد (پسر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: kh.-mohammad) (فارسی: خليلمحمّد) (انگلیسی: khalilollah-mohammad) معنی: ترکیب دو اسم خلیل و محمد ( دوست و ستوده )، از نام های مرکب، خ ...
فرهنگ واژگان اسمها
[ خَ لی لِ نَ حْ ] (اِخ) رجوع به خلیل بن احمد عروضی شود.
[ خَ ] (اِخ) دهی است از دهستان محمدآباد بخش مرکزی شهرستان سیرجان. دارای صدتن سکنه. آب آن از قنات و محصول آن غلات و حبوبات. شغل اهالی زراعت و راه مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۸) ...
[ خَ ] (اِخ) دهی است از دهستان زیدآباد بخش مرکزی شهرستان سیرجان. دارای ۱۵۰ تن سکنه، آب آن از قنات. و محصول آن غلات و حبوبات. شغل اهالی زراعت و راه فرعی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۸) ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.