معنی

[ خَ طَ ] (حامص مرکب) حالت خطرناک. حالت خطر. (یادداشت بخط مؤلف). خطر. هول. خوف. (ناظم الاطباء): از آن سو که دیدم دلم پاره شد خرد زآن خطرناکی آواره شد.نظامی. خطرناکی کار دانسته ام شدن دور ازو کم توانسته ام.نظامی. جهان تاختن باز یاد آمدش خطرناکی رفته یاد آمدش.نظامی. || قیمتی. باارزشی. پربهایی : چو گوهرنهاد است و گوهرنژاد خطرناکی گوهر آرد بیاد.نظامی.

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.