معنی

[ خَ طْ طِ مِ / مُ ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) خط سیاه. || خط سیاه عارض خوبان مزلف. (ناظم الاطباء): لب لعل و خط مشکین چو آنش هست و اینش نیست بنازم دلبر خود را که حسنش آن و این دارد. حافظ.

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.