خسته‌بند

معنی

[ خَ تَ / تِ بَ ] (اِ مرکب) پارچه ای را گویند که چون دستی یا پایی شکسته باشد بدان بندند. (از برهان قاطع). نوار مانندی که دست و پای شکسته و دیگر زخمها را بندند. (ناظم الاطباء). مرمشم، مَریشم، تربند، رَفادَه. (یادداشت بخط مؤلف). || هر چیز که آن را بر زخم بندند خواه پارچه باشد خواه مرهم. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). || (نف مرکب) کسی را گویند که زخم را و دست و پای شکسته را می بندد. (برهان قاطع) (از ناظم الاطباء). جراح.

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.