[ خَ بَ ] (اِ مرکب) قاز و بط بزرگ. (ناظم الاطباء). خَربَط. قلولا. سیقا. اِوَّز. (یادداشت بخط مؤلف): باز رز را گفت ای دختر بی دولت این شکم چیست چو پشت و شکم خربت. منوچهری. || نادان. احمق. ...
لغتنامه دهخدا
[ خَ رِ ] (اِخ) این نام به این شکل در کتاب ابن عبدالکریم آمده است، ولی حازمی آنرا خرنبا ضبط کرده. قضاعی می گوید که کوره های مصر و کوره های غربی آنجا (یعنی حوالی اسکندریه) به این نام خوانده ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.