خدمت آوردن

معنی

[ خِ مَ وَ دَ ] (مص مرکب) بندگی کردن. طاعت کردن. از در تکریم و تعظیم و نماز درآمدن : خدمتش آرد فلک چنبری بار دهد رأفت خدمتگری.نظامی. || عرضه کردن آنچه از سر بندگی و اخلاص و ارادت کرده شده است : نگویم خدمت آوردیم و طاعت که از تقصیر خدمت شرمساریم. سعدی (طیبات).

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.