معنی

[ خَ ءْ ] (ع اِ) چیز پنهان کرده. شی ء مخفی شده. امر پنهانی. (از اقرب الموارد) (از تاج العروس) (از المنجد) (منتهی الارب) (از ترجمان عادل بن علی). پوشیدگی. (از غیاث اللغات) (تاج المصادر بیهقی). || بکنایه دل، قلب، اندرون. || خب ء الارض؛ گیاه، روییدنی. || خب ء السموات؛ باران. مطر. غیث. (از اقرب الموارد) (از تاج العروس) (از منتهی الارب). منه: «اخرج خب ء السماء، خب ء الارض».

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.