معنی

[ حَ زَ ] (ع اِ) درختی است ترش. (منتهی الارب). || دوست داشته شده. || برگزیده ای از مال. خیارالمال. (معجم البلدان). ج، حَزَرات. || کُنار تلخ. || تلخی کنار. (منتهی الارب). نبقهٔ تلخ. (معجم البلدان).

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.