معنی

[ حَ بَ بَ ] (ع اِ) یحبور. حبریر. حبرور. شوات بچه. جوجهٔ هوبره. بچهٔ حباری. || شتر نر ریزه. || کوتاه بالای ناکس: مااصاب منه حبربراً. (منتهی الارب). هیچ چیز. چیزی اندک.

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.