جست و خیز

معنی

[ جَ تُ ] (ترکیب عطفی، اِمص مرکب) برجستن و برخاستن. (آنندراج): زمین گیری سلیم از ضعف پیری یاد ایامی که جست و خیز در صحرا به آهو یاد میدادی. سلیم (از آنندراج). - جست و خیز کردن؛ پای کوبی کردن. بر پای جستن. از جای بنشاط برجستن.

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.