تیمن
معنی
[ تَ یَ مْ مُ ] (ع مص) تبرک. (تاج
المصادر بیهقی) (زوزنی) (از اقرب الموارد).
تبرک کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).
بابرکت شدن. (غیاث اللغات) (آنندراج).
|| به فرخندگی گرفتن. (تاج المصادر
بیهقی) (زوزنی) (دهار). به فرخی و فرخندگی
گرفتن. شگون نیک زدن. خجسته شمردن.
(یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
|| مبارک شمردن. (منتهی الارب) (ناظم
الاطباء) (از اقرب الموارد). و منه الحدیث:
یجب تیمن فی جمیع امره مااستطاع. (اقرب
الموارد). || مردن. || بر سوی
راست نهادن مرده را در گور. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
|| خویشتن را به یَمَن منسوب کردن.
(منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از اقرب الموارد). || به برکت دعا
خواندن کسی را. (منتهی الارب) (ناظم
الاطباء).