[ فَ رْ رُ ] (ن مف مرکب) مبارک زاد باشد، چه فرخ به معنی مبارک آمده است. (برهان). فیروز. خجسته. سعادتمند. (ناظم الاطباء). رجوع به فرخ شود.
لغتنامه دهخدا
[ فَ رْ رُ ] (اِخ) رستم. پسر هرمزد ششم و از سرداران یزدگرد سوم بود. (ولف). پسر فرخ هرمزد و برادر فرخ زاد هرمزد است. (ایران در زمان ساسانیان ترجمهٔ رشیدیاسمی ص ۵۲۲). این سردار در حملهٔ عرب ب ...
[ فَ رْ رُ ] (اِخ) پسر مسعود غزنوی و کنیت وی ابوشجاع است. این شاهزاده از کسانی است که به عدل و انصاف شهرت داشت و ابوالفضل بیهقی همواره از او به نیکی و بزرگی یاد میکند. زندگی او بیشتر همزم ...
اسم: فرخزاد (پسر) (فارسی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: f.-zād) (فارسی: فرّخزاد) (انگلیسی: farrokh-zad) معنی: نیک بخت، خجسته، ( در قدیم ) آن که با طالع خوب به دنیا آمده، ( اَعلام ) ) نامی مستعار که ...
فرهنگ واژگان اسمها
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.