= تل
فرهنگ فارسی عمید
[ تِ ] (ع اِ) جِ تل. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). تودهٔ خاک و تودهٔ ریگ و پشته. (آنندراج): در فصل ربیع کلالهٔ لاله از قلال جبال و یفاع تلال او چون قندیل عقیقین از صوامع رهابین ...
لغتنامه دهخدا
(تَ لَ لُ) [ ع. ] (مص ل.) درخشیدن، برق زدن.
فرهنگ فارسی معین
[ اِ تِ ] (ع مص) سرگین شتر برچیدن: اِجْتَلَّ البَعْرَ؛ پشکل برچید برای آتش افروختن. (منتهی الارب).
[ اِ تِ ] (ع مص) درماندن شتران در علف شیرین. || گذرانیدن در چیزی نیزه را و دوختن بآن. || حاجتمند شدن بسوی چیزی یا کسی. نیازمند شدن. لاغر و کم شدن گوشت کسی. || لاغر شدن جسم کسی. نز ...
اختلال ناشی از مسمومیت با الکل یا مصرف مفرط یا قطع مصرف آن که با علائمی مانند اضطراب عمومی و هول و هراس همراه است [اعتیاد]
واژههای مصوب فرهنگستان
نوعی اختلال خُلقی که حداقل دو هفته طول میکشد و در فرد خُلق افسردۀ مداوم یا بیلذتی همراه با حداقل دو علامت از افسردگی، مانند کاهش یا افزایش اشتها یا بیخوابی یا پُرخوابی، به ...
اختلالی که در آن واکنش هیجانی منفی به فعالیت جنسی، موجب اجتناب از آن فعالیت میشود [روانشناسی]
اختلالی که در آن واکنش هیجانی منفی به فعالیت جنسی، موجب اجتناب از آن فعالیت میشود [علوم سلامت]
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.