تغلیظ
معنی
[ تَ ] (ع مص) درشت کردن.
(زوزنی). ستبر کردن. (دهار). درشت کردن بر
کسی چیزی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (صراح). ستبر کردن چیزی را.
(از اقرب الموارد). || تأکید و تقویت و
تشدید و تأکید سوگند: غلظ علیه فی الیمین؛
شدد و اکد و منه قولهم اخذ منه میثاقاً غلیظاً.
(از اقرب الموارد). و رجوع به غلیظ و
سوگندان غلیظ شود.