تخم شکستن
معنی
[ تُ شِ کَ تَ ] (مص
مرکب) شکستن تخم. خُرد کردن تخم.
|| عملی که زنان برای رفع اثر
چشم زخم کنند و آن چنانست که تخم مرغی
را میان دو کف دست گیرند و فشار دهند و نام
یک یک کسان و خویشان و همسایگان و
آشنایان برند و در بردن آن نام که تخم بشکند،
چشم زننده اوست که با شکستن تخم اثر و
زهر چشم نابود شود و به چشم زخم زننده
بازگردد. (از یادداشت های مرحوم دهخدا).