تباه گشتن

معنی

[ تَ گَ تَ ] (مص مرکب) تباه شدن. تباه گردیدن. فاسد و ضایع گشتن. خراب گشتن : چون مغز گوز (جوز) تباه گشته. (ذخیرهٔ خوارزمشاهی). || منغص شدن :

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.