[ پَ شَ ] (اِخ) قلعه ای است بحوالی قندهار. (فرهنگ رشیدی).
لغتنامه دهخدا
(~. زَ دَ) (مص ل.) ترشح، با دست آب پاشیدن.
فرهنگ فارسی معین
(پَ شَ گِ) (اِ.) قطره، چکه.
[ اَ بِ رِ پَ شَ ] (اِخ) همان افراسیاب پادشاه داستانی توران است. رجوع به افراسیاب در همین لغت نامه و حبیب السیر و فهرست آن شود.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.