معنی

[ بَ / بِ خَ / خُ تَ ] (مص) درماندن و عاجز شدن. (برهان) (آنندراج). بی نوا گشتن و درماندن. (ناظم الاطباء). پیخستن. لگدمال کردن. کوفتن در زیر پای : شادی و بقا بادت و زین بیش نگویم کاین قافیه تنگ است مرا نیک ببیخست. عسجدی. رجوع به پیخستن شود.

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.