معنی

[ فُ ] (حامص مرکب) بوی فروشی. شغل عطار و مشک فروش. عمل بوفروش : در چین سر زلف تو در بوی فروشی دم جز بخطا می نزند نافهٔ آهو.ابن یمین. || (اِ مرکب) دکان عطار. محل فروش عطرها. و رجوع به بو و بوفروش شود.

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.