معنی

[ بَ لی لَ ] (معرب، اِ) معرب بلیله است. (منتهی الارب). بلیله. (دهار) (زمخشری). به فارسی بلیله گویند. (از الفاظ الادویة) (از اختیارات بدیعی). ثمر درخت هندی است مایل به استداره و بزرگتر از عفص، شبیه به هلیلهٔ چینی، و پوست او رقیق تر از پوست هلیله، و مستعمل پوست اوست. (از تحفهٔ حکیم مؤمن). رجوع به بلیله شود.

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.