بلماج
معنی
[ بُ / بُ لَ ] (اِ) نوعی از کاچی، و آن
آشی باشد بی گوشت و بسیار آبکی و رقیق.
(از برهان). نوعی از آش که رقیق و پرآب و
بی گوشت پزند مانند حریره. (غیاث). و برخی
این لغت را ترکی دانند. (برهان)
(آنندراج):
عاقل نگردد مایل به بلماج
تا قلیه بیند بر روی تتماج.بسحاق اطعمه.
اُماج. و رجوع به اماج و بلماق شود.