[ بِ تُ هْ ] (ص مرکب) مخفف بستوه
است که بتنگ آمده و ملول باشد. (برهان).
بمعنی ستوه است و ستهیدن مصدر آنست و
بمعنی ستیزه کردن هم آمده و در منع از ستیزه
بفتح میم و کسر تا درست است چنانکه
مولوی گفته :
«مَستِهْ صنما چندین می ده بطرب با من».
(انجمن آرا) (آنندراج).
ستوه. (رشیدی). و رجوع به فرهنگ لغات
شاهنامهٔ شفق و سته، بستوه و ستوه شود.