بریزه
معنی
[ بِ زَ / زِ ] (اِ) صمغی است دوایی
شبیه به مصطکی و آن سبک و خشک و
بدبوی می باشد و معرب آن بارزد و ببرزد بود.
(برهان). صمغی است شبیه به مصطکی و
سبک و خشک بود و مانند عسل صاف و
تیزبو باشد. (الفاظ الادویة). و رجوع به ببرزد
شود. || چیزی که رویگران بجهت لحم
کردن و وصل نمودن برنج و مس و امثال آن
بکار برند و بر دمیدگیها نیز مالند. (برهان).
|| مرهمی که بر روی زخم رفاده کنند.
(ناظم الاطباء).