برهنه گردیدن

معنی

[ بِ رَ نَ / نِ گَ دی دَ ] (مص مرکب) برهنه شدن. انجراد. تجرد. تعری. عری. عریة: انسفار؛ برهنه گردیدن سر از موی. (از منتهی الارب). و رجوع به برهنه گشتن شود.

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.