(بَ بَ)۱- (اِمر.) آشوب، غوغا.۲- (شب جم.) دور شو!
فرهنگ فارسی معین
[ بَ ] (اِ) صاحب آنندراج این کلمه را در معنی خانهٔ تابستان آورده است امّا در این معنی مصحف «بروار» و «فروار» است. رجوع به فروار شود.
لغتنامه دهخدا
[ بَ ] (نف مرکب) بردارنده. || پذیرنده. قبول کننده. (یادداشت مؤلف). این کلمه به صورت مزید مؤخر در ترکیبات ذیل به کار رود که برخی در معنی بردارنده و برخی در معنی پذیرنده بکار روند: - آب بر ...
[ بَ رَ دَ / دِ ] (حامص مرکب) حالت و چگونگی بردارنده. رجوع به بردارنده شود.
[ بَ اِ ] (اِخ) ده از دهستان بهمئی سرحدی بخش کهگیلویه شهرستان بهبهان. کوهستانی و سردسیری مالاریائی است. سکنهٔ آن ۲۰۰ است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۶).
به فیلمبرداری یا تصویربرداری پیوسته و بدون قطع (توقف) از یک نمای پیشبینی شده در فیلمنامه گفته میشود. گاهی به سبب برخی از رویدادهای پیشبینی نشده در حین فیلمبرداری یا تصویربر ...
فرهنگ واژههای آزاد
(بَ) (مص مر.)۱- جمع آوری محصول.۲- صبر، بردباری.۳- پیشرفت و ترقی.۴- عمل گرفتن چیزی قبل از موقع پرداخت یا تقسیم.
۱. استنباط. ۲. (کشاورزی) جمعآوری محصول. ۳. (اقتصاد) برداشتن قسمتی از سرمایه یا سود یک مؤسسه پیش از فرارسیدن موقع تقسیم آن. ۴. [قدیمی] عمل برداشتن چیزی. ۵. تحمل؛ شکیبایی.
فرهنگ فارسی عمید
جذب و ادغام یک ماده در یک بافت زنده [علوم دارویی]
واژههای مصوب فرهنگستان
[ بَ ] (مصدر مرخم) مخفف برداشتن. (یادداشت مؤلف). || آنچه دکاندار یا یکی از دو شریک از نقود حاضر بهر خود برگیرد: شما برداشت کرده اید هزارتومان من پانصد تومان. (یادداشت مؤلف). عمل برداشتن ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.