برآماسیده

معنی

[ بَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب / نف مرکب) متورم. رجل خبزون، مرد برآماسیده روی. (منتهی الارب). رجوع به آماسیده شود.

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.