معنی

[ یِ ] (ع ص، اِ) بائع، از مصدر بیع. فروشنده. برابر مشتری. (آنندراج). پرداخت کنندهٔ بها در برابر کالای فروخته شده. (از اقرب الموارد). ج، باعه. (از تاج العروس). || خریدار. خرنده. (آنندراج). مشتری. تحویل دهندهٔ کالا در برابر بها به خریدار. و این مصدر از اضداد است. (از اقرب الموارد). || ساعی. نمام. || امرأة بائع؛ زن رواج یافته به حسن و جمال خویش. (آنندراج). || ولدالظبی اذا باع فی مشیه؛ بچه آهو که فروخته شود در راه رفتنش. ج، بوع. (از اقرب الموارد).

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.