باژبان
معنی
(ص مرکب) شخصی که باج و خراج
از مردم میگیرد و او را بازدار هم میگویند.
(برهان قاطع). کسی را گویند که باژ و خراج
از مردم میگیرد و او را باژدار هم میگویند.
(انجمن آرای ناصری) (هفت قلزم). خراج گیر.
عَشّار. مَکّاس. کسی که باج از مردم میگیرد.
(ناظم الاطباء). کسی را گویند که باج و خراج
از مردم میگیرد و او را باجدار هم میگویند.
(آنندراج):
چنین داد پاسخ که ای شهریار
پدر باژبان بود و من باژدار.فردوسی.
|| (اِخ) طایفه ای باشند از ترکان. (برهان
قاطع) (آنندراج) (هفت قلزم). طایفه ای از
ترکمان. (ناظم الاطباء).