ایلاف
معنی
(ع مص) الف و انس و خوی دادن به
کسی یا به جایی. (منتهی الارب). خو گرفتن.
(آنندراج) (از ناظم الاطباء). خو کردن. الف
دادن. (تاج المصادر بیهقی). سازواری دادن.
(ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص ۲۴).
|| هزار کامل گردانیدن. (منتهی الارب).
هزار کردن. (آنندراج) (ناظم الاطباء)
(المصادر زوزنی). هزار گردانیدن.
(تاج المصادر بیهقی). || جمع کردن شتران
میان شجر و آب: الفت الابل شجراً و ماءً؛
یعنی چون از یکی فارغ شد بدیگری
پرداخت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).
|| عهد. پیمان. اجازهٔ به امان. ایلاف در
قرآن به معنی عهد و مانند اجازهٔ به امانست و
اول کسی که این عهد از ملک شام گرفت
هاشم بود و بیانش آن است که قریش ساکن
حرم بودند و در تجارتهای خویش چه در
سرما و چه در گرما به امان سفر میکردند و راه
در آن حال مخوف بود و هرگاه کسی متعرض
احوال اینها میشد میگفتند که ما سکنان حرم
خدائیم پس دست از ایشان باز میداشتند.
- ایلاف قریش؛ عبارت از این بوده است
که هاشم به حمایت پادشاه شام و عبدالشمس
به حمایت پادشاه حبشه و مطلب به حمایت
والی یمن و نوفل به حمایت شاهنشاه ایران
درآمده بودند و این چهار برادر سفر تجارت
کردندی و در امان بودندی و در قلمروهای
چهارگانهٔ مذکور کس متعرض ایشان نمیشد.
(از منتهی الارب) (ناظم الاطباء).