معنی

[ اَ / اِ رِ ] (اِمص) انگاردن. (ناظم الاطباء). || (اِ) انگارده. افسانه. سرگذشت. (برهان قاطع). افسانه. قصه. سرگذشت. انگارده. || افسانه گو. || نامهٔ اعمال. (ناظم الاطباء). || علوم انگارش، علوم وهمیه. علوم فرضیه. علوم ریاضی. (یادداشت مؤلف): چنانکه شکلها و چنانکه شمار از جهت آن حالهایی که اندر علم انگارش دانند. آن علم، علم ریاضی است. (دانشنامهٔ علائی چ خراسانی ص ۷۰).

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.