افتراء
معنی
[ اِ تِ ] (ع مص) دروغ گفتن بر کسی
و بهتان. (آنندراج). دروغ بربافتن. (منتهی
الارب) (المصادر زوزنی). دروغ فرابافتن.
(تاج المصادر بیهقی). دروغ بربافتن. (ناظم
الاطباء). دروغ بستن بر کسی. (از اقرب
الموارد). دروغ بربافتن. (ترجمان القرآن
ترتیب عادل بن علی). و به این معنی ناقص
یائی است. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
ظِنَّه. بَجَل. دروغ پیوستن. دروغ ساختن بر.
افترا بستن به اِفک. اِفت. (یادداشت بخط
مؤلف): در معنی بعث و قیامت...
برسبیل افتراء هیچ چیز نگفتم. (کلیله و دمنه).
هرچه بزرق و افتراء ساخته شود... دست
تدارک از آن قاصر... باشد. (کلیله و
دمنه). || پوستین پوشیدن.
(منتهی الارب) (از آنندراج) (المصادر
زوزنی) (تاج المصادر بیهقی). چون واوی
باشد، پوستین پوشیدن. (ناظم الاطباء). جبه
پوشیدن. تقول: «المفتری لایجد البرد». (از
اقرب الموارد).