اعیاد
معنی
[ اَ ] (ع اِ) جِ عید، روز فراهم آمدن
قوم. روز جشن اهل اسلام. (آنندراج). جِ عید.
(ناظم الاطباء). جِ عید، خوی گرفته و هرچه
بازآید از اندوه و بیماری و غم و اندیشه و
مانند آن و روز فراهم آمدن قوم و روز جشن
اهل اسلام. در اصل واوی است و به یاء جمع
بندند بجهت لازم بودن یاء در مفرد آن و
گفته اند: بجهت فرق میان آن و اعوادالخشب.
(از منتهی الارب). جِ عید، یعنی آنچه خوی
گرفته ای به آن از بیماری و غم و اندوه و مانند
آن. قال: «فالقلب یعتاده من حُبّها عید». و
موسم و هر روز که فراهم آیند برای تذکار
صاحب فضلی یا امر مهمی. ابن اعرابی گوید:
زیرا در هرسال شادی تازه ای باشد. در اصل
«عِوْد» بوده و واو ساکن بجهت کسرهٔ ماقبل به
یاء بدل شد و مصغر و جمع آن «اعیاد» باشد به
یک لفظ بجهت ملازم بودن یاء در مفرد آن یا
بجهت فرق میان آن و اعوادالخشب. (از اقرب
الموارد). جِ عید، یعنی عیدها: که در
جمعات و اعیاد و در آن ثناء باری عز اسمه
می گویند. (کلیله و دمنه). در ممالک خویش
در ایام اعیاد و جمعات، خطبه به این هر دو
قلب منور و مزین گردانند. (ترجمهٔ تاریخ
یمینی ص ۲۸۴).