معنی

[ اِ ] (ع اِ) شاخ برگ ریخته. (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (منتهی الارب). شاخ و تنه که برگ آن ریخته باشد. (از اقرب الموارد). || غلاف بار مرخ که به پوست باقلی ماند یا برگ آن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). پوستی که میوهٔ مرخ سرخ را فراگرفته و به پوست باقلا ماند. برگ مرخ سرخ. ج، اعالیط. (از اقرب الموارد). || نشان پهنای گردن شتر. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). نشانی در پهنای گردن شتر. (از اقرب الموارد).

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.