ارفاه
معنی
[ اِ ] (ع مص) برآسوده و تن آسان
داشتن. || روغن مالیدن مرد هر روز.
(منتهی الأرب). خود را همه روزه روغن
مالیدن. || موی شاندن. (منتهی
الأرب). || ارفاه ابل؛ بر آب آوردن
شتران را هرگاه که خواهد. (منتهی الأرب). به
آب آوردن اشتر هر گه که خواهد. (تاج
المصادر بیهقی). || اقامت کردن شتران
نزدیک آب و تن آسان و سیر آب و علف
ماندن. (منتهی الأرب). || برآسودن.
پیوسته بودن در ناز و نعمت. (منتهی الأرب).