[ اَ ژَ ] (اِخ) ارتنگ. ارثنگ. کتاب مانی که بتصاویر دلکش منقش بود: بخاقان یکی نامه ارژنگ وار نوشتند پر بوی و رنگ و نگار.فردوسی. هزار یک که نهان در سرشت او هنر است نگار و نقش همانا که نیست ...
لغتنامه دهخدا
[ اَ ژَ ] (اِخ) (چاه...) چاهی بتوران زمین که افراسیاب بیژن را در آن بند کرد. چاه بیژن : به پیلان گردنکش آن سنگ را که پوشد سر چاه ارژنگ را.فردوسی. که یارد آنجا رفتن مگر کسی که کند پسند بر گ ...
[ اَ ژَ ] (ص مرکب) مانند ارژنگ. نظیر ارژنگ مانی در هنر و صنعت. ارتنگ وار: یکی نامه بنوشت ارژنگ وار پر آرایش و بوی و رنگ و نگار.فردوسی. بخاقان یکی نامه ارژنگ وار نوشتند پر بوی و رنگ و نگار. ...
شاخهای از ژنگانشناسی که در آن با استفاده از اطلاعات تکاملی مربوط به توالیهای دِنای موجود در دادگان، کارکرد ویژۀ هریک از توالیها تعیین میشود [زیستشناسی - ژن&zwn ...
واژههای مصوب فرهنگستان
[ هِ اَ ژَ ] (اِخ) چاهی در توران زمین که افراسیاب بیژن را در آن چاه زندانی کرد. چاه بیژن : به پیلان گردنکش آن سنگ را که پوشد سر چاه ارژنگ را.فردوسی. رجوع به ارژنگ و چه ارژنگ شود.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.