[ حِ ضَ ] (ع ص) تأنیث داحض. حجت باطل یعنی افزاینده : با ایشان قرعه زد از جمله مدحضان آمد و مغلوبان، من قولهم ادحضت حجته اذا ابطلتها. و منه قوله:{/B حُجَّتُهُمْ دََاحِضَةٌ.۱۱-۱۲۴۲:۱۶/} ( ...
لغتنامه دهخدا
[ مُ حَ ضَ ] (ع مص) دوستی خالص کردن. (از اقرب الموارد). محض. امتحاض. امحاض. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به مدخل قبل شود.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.