(اِ تِ) [ ع. ]۱- (مص م.) حمل کردن.۲- (اِمص.) بردباری.۳- گمان بردن، حدس زدن.
فرهنگ فارسی معین
گمانه، گمان بُردگی، گمان، گرایند، شایمندی، شایدی، شَوایی، بُردباری
فرهنگ واژههای سره
۱. گمان؛ حدس. ۲. (اسم مصدر) حمل کردن؛ بار برداشتن. ۳. (اسم مصدر) [قدیمی] بردباری کردن.
فرهنگ فارسی عمید
میزان احتمال تخریب یک هدف [علوم نظامی]
واژههای مصوب فرهنگستان
گمان بردن، گاسیدن
گمان بسیار
احتمال یک پیشامد که پس از مشاهدۀ دادههای مربوط به متغیری تصادفی محاسبه میشود و در تقابل با احتمال پیشینیِ همان پیشامد قبل از مشاهدۀ دادههاست [آمار] ...
احتمال یک پیشامد که پس از مشاهدۀ دادههای مربوط به متغیری تصادفی محاسبه میشود و در تقابل با احتمال پیشینیِ همان پیشامد قبل از مشاهدۀ دادههاست [ریاضی] ...
احتمال درنظرگرفتهشده برای پیشامدی بر پایۀ باورها و اطلاعات پیشین بدون استفاده از دادههای تجربی [ریاضی]
احتمال وقوع حریق در محلی که ازلحاظ وجود مواد سوختنی مستعد حریق است [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل]
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.