معنی

[ اِ تِ ] (ع مص) بهم پیوستن موی را پس سر. || فرمان دادن زن را تا مویش به رشته، پس سر بندد. (منتهی الارب). || موی از روی خود برکندن زن. (زوزنی). بند انداختن. حَفّ. برهنه و ساده کردن زن روی را از موی برای زینت. (منتهی الارب). || خوردن آنچه در دیگ باشد از طعام. || بریدن گیاه از زمین. || طواف کردن و گردا گرد برآمدن. (منتهی الارب). احاطه کردن. دوره کردن.

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.