[ تَ پَ ] (اِخ) یکی از بیست نفر برهمن که بید کتاب آسمانی هندیان را ایشان تلاوت می کردند و آن کتابی است متضمن اوامر و نواهی و ترغیب و ترهیب و تعیین ثواب و عقاب. معنی آن، علم به امر غیر معل ...
لغتنامه دهخدا
[ مُ آ ] (ع مص) مؤاتاة. مواتات. موافقت کردن. موافقت کردن کسی را بر کاری. (از منتهی الارب مادهٔ ات ی) (از ناظم الاطباء). موافقت در امری با کسی. (یادداشت مؤلف). و رجوع به مؤاتاة شود.
[ مُ ] (ع اِمص) مؤاتات. موافقت. سازواری. سازگاری. سازش. (یادداشت مؤلف). صاحب منتهی الارب از صحاح نقل کند که عامه مؤاتات را به واو گویند: به مواتات دولت قاهره، ... مستظهر و مستبشر شوند. ( ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.