ابیداد
معنی
[ اَ ] (اِ مرکب) پاره ای لغت نامه های
فارسی این کلمه را معنی بیداد داده و به بیت
ذیل سوزنی تمسک کرده اند، و شاهد دیگری
دیده نشده است :
ستمکاره یار است و من مانده عاجز
که تا با ابیداد او چون کنم چون.
سوزنی.
لیکن در تذکرهٔ تقی الدین و نیز دو نسخهٔ
سوزنی کهن که در کتابخانهٔ من هست بیت
بصورت ذیل آمده است :
ستمکار یار است و من مانده عاجز
که تا بار بیداد او چون کشم چون.