ابوعبداللََّه

معنی

[ اَ عَ دِلْ لاه ] (اِخ) ابن ازرق. محمدبن علی. از مشاهیر علمای اندلس. وی قاضی غرناطه بود و آنگاه که آن کشور بدست اهل تثلیت افتاد وی به تلمسان شد و از آنجا به مصر هجرت کرد و سلطان مصر قایتبای را باسترداد اندلس تحریص کرد لیکن مقصود او میسر نگشت و وی بحجاز رفت و چون بازگشت سلطان مصر ویرا قضای قدس داد و او به قدس این منصب داشت تا به سال ۷۹۵ هـ . ق. بدانجا درگذشت. او را تألیفات بسیار است از جمله: بدایع السلک فی طبایع الملک و آن نظیر مقدمهٔ ابن خلدون است و شفاءالغلیل فی شرح مختصرالخلیل و روضةالأعلام و جز آن.

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.