ابوایوب موریانی

معنی

[ اَ اَیْ یو بِ ] (اِخ) سلیمان بن ابی سلیمان مخلد یا داود موریانی خوزی. وی پس از جد برامکه خالدبن برمک وزیر ابی جعفر منصور بود و نزد او مکانتی عظیم داشت گویند آنگاه که ابوجعفر از دست سلیمان بن حبیب بن المهلب در بعض نواحی فارس نیابت میکرد ابوایوب شغل کاتبی سلیمان داشت و سلیمان بتهمت احتجان مالی ابوجعفر را بگرفت و بسیار تازیانه بزد و آن مال بر وی تاوان کرد و بصدد هلاک او برآمد و این ابوایوب بوجعفر را از وی برهانید چون بوجعفر بخلافت رسید سلیمان بن حبیب را دستگیر کرد و بدان کین بکشت و ابوایوب را بحق گذاری آن نیکی وزارت خویش بخشید لکن پس از آن نیت خلیفه بر وی تباه شد و او را باختلاس اموال نسبت کرد و به سال ۱۵۳ هـ . ق. وی را بازداشت و شکنجه کرد و مال او بستد. خالدبن یزید ارقط گوید روزی ابوایوب سرگرم امور محوله بود و فرستادهٔ خلیفه بطلب او آمد و او بهراسید و گونه اش بگشت و چون بازگشت ما را این مثل گفت: بازی خروسی را گفت بیوفا مرغا که توئی؛ گفت از چه روی؟ گفت از آنکه آدمی خایه ای برگیرد و زیر ماکیان نهد و چندین روز تیمار مادر تو دارد تا از بیضه برآئی و بر دست خویش بپرورد و از کف او دانه چینی و آنگاه که یال برکشیدی و قوی گشتی چون بتو نزدیک شود از وی بگریزی و بانگهای منکر کنی و بدین سوی و آنسوی پریدن گیری لکن ما را فرزند آدم از کوهپایه ها بمضراب بگیرد، بزاد برآمده، و چشمان، بدوزد و دیری در کریزگاه چون مسجونی بدارد و طعمه، بیرون کفاف از ما بازگیرد و رشته بر پای شکار کردن آموزد و چون بیاموختیم بند از ما بردارد و بصید افکند و ما صید گرفته بدو آریم و به مسته ای از وی بسنده کنیم. خروس گفت تو نیز اگر چون من هر روز ابناء نوع خویش بر گردنا کشیده و بر آتش مشتعل بریان بدیدی چنانکه من خروسان را بینم بی گمان بیشتر از من از آدمی برمیدی. وفات ابوایوب به سال ۱۵۴ بود. و گویند او خلیفه را بخراب کردن سرای کسری بمدائن داشت.

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.