ابن هشام
معنی
[ اِ نُ هِ ] (اِخ) جمال الدین
ابومحمد عبداللََّه بن یوسف بن احمدبن
عبداللََّه بن هشام المصری الانصاری الحنبلی،
معروف به ابن هشام نحوی. مولد او بقاهره
به سال ۷۰۸ هـ . ق. او نزد تاج تبریزی و تاج
فاکهانی و علی بن حیان و شهاب
عبداللطیف بن المرحل و ابوحیان علوم
مختلفه فراگرفت و پنج سال پیش از مرگ
از مذهب شافعی بحنبلی بگشت و تدریس
مدرسهٔ حنابله به او گذاشتند. و نیز در قبهٔ
منصوریه درس تفسیر می گفت. و ابن خلدون
که معاصر او بوده گوید که ما در مغرب
می شنیدیم که به مصر عالم عربیتی ظهور
کرده موسوم به ابن هشام که بر سیبویه در
نحو پیشی دارد. او راست: کتاب
مغنی اللبیب عن کتب الاعاریب و این کتاب
سالها در شرق و غرب کتاب درس طلاب
عربیت بود و کتاب شذورالذهب فی معرفة
کلام العرب. کتاب الاغراب فی قواعد
الاعراب. موقد الاذهان و موقظ الوسنان.
کتاب الالغاز. کتاب الروضةالادبیة و آن
شرح شواهد لمع ابن جنی است. قطر الندا و
بل الصدا. کتاب جامع الصغیر فی النحو.
اعتراض الشرط علی الشرط. فوح الشذا فی
مسئلة کذا. شرح القصیدة اللغزیه.
اوضح المسالک که بغلط به نام توضیح
معروف شده است در شرح الفیهٔ ابن مالک.
شرح قصیدهٔ بانت سعاد. شوارد الملح و
موارد المنح. مختصر الانتصاف من الکشاف.
رساله ای در نصب بعض کلمات. رساله ای
راجع به منادی در نه آیه از آیات قرآن و
رسائل دیگر که با کتاب الاشباه و النظائر
سیوطی به طبع رسیده است. وفات او
بقاهره در سال ۷۶۱ بوده است.