[ اَ بَ ح ح ] (اِخ) حسن بن ابراهیم، معاصر مأمون خلیفه. او کتاب الاختیارات را در احکام نجوم برای مأمون نوشته و نیز کتاب المطر و کتاب الموالید از اوست.
لغتنامه دهخدا
[ اِ ] (ع مص) شور شدن آب. || در دریا نشستن. (تاج المصادر بیهقی). سفر دریا کردن.
[ اَ ] (ع اِ) جِ بحر.
رودها، دریاها
فرهنگ واژههای سره
[ ] (اِخ) نام پادشاه جابلسا، شهری خرافی.
[ تَ بُ ] (ع مص) گلوی یکدیگر را بریدن. (زوزنی). همدیگر را ذبح نمودن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (المنجد) (اقرب الموارد). یکدیگر را گلو بریدن. (آنندراج).
[ تَ بُ ] (ع مص) به سختی خود را زیبا نمودن. فیقال: فلان یتصابح و تتحاسن. (از اقرب الموارد).
(بِ) [ ع. ] (اِفا.) سربرنده، ذبح کننده.
فرهنگ فارسی معین
۱. سودکننده. ۲. سوددهنده؛ سودآور؛ سودمند.
فرهنگ فارسی عمید
اسم: رابحه (دختر) (عربی) (تلفظ: rabehe) (فارسی: رابحه) (انگلیسی: rabehe) معنی: با سود، سود آور
فرهنگ واژگان اسمها
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.