(لُ) (اِ.)۱- عقاب، شاهین. آلوه و آلغ نیز گویند.
فرهنگ فارسی معین
[ لَ / لِ ] (پسوند) ـاله. در ترشاله، تفاله، چاله، چغاله، درغاله، دنباله، سکاله، کشاله، کلاله، کنغاله، کنگاله، گاله و مچاله مانند آل (ـال) علامت نسبت و گاهی ادات تشبیه است . رجوع به آل شود ...
لغتنامه دهخدا
= ذراریح
فرهنگ فارسی عمید
[ لَ / لِ کُ ] (اِ مرکب) آلاکلنگ. ذَراریح، و آن جانوری است مانند زنبور سرخ و از او باریکتر و نقطه های سیاه دارد. (ریاض الادویه).
پرستیدگان، پَرَستیدِگان، ایزدان، ایزَدان
فرهنگ واژههای سره
[ لَ / لِ ] (اِ مرکب) آردهاله. سخینه. (ربنجنی).
[ لِ ] (اِخ) زاله . ساآله ساکسون رودخانه ای است در آلمان که از کوه فیختلگبرگ در باویر سرچشمه میگیرد و پس از سیراب کردن نواحی هوف سالفلد، رودواشتاد، اینا، نومبورگ ، بطرف اونستروت میرود ...
[ لِ ] (اِخ) زاله. رودخانه ای است در آلمان که در کنار سالزبورگ هاوزن برودخانهٔ سالتز میریزد و مجرای آن ۱۰۰ هزارگز است.
[ صَ لَ تُلْ لا هِ عَ لَ هِ وَ لِ هْ ] (ع جملهٔ اسمیهٔ دعایی) درود خدا بر او و خاندان او بادا. این درود را پسِ نام پیغمبر گویند و نویسند.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.