معنی

(اِ) (از پهلوی آشکپ، سقف. بام. مرتبه و طبقهٔ بناء) طبقه و مرتبهٔ خانه. آشیان. آشکو. بربار. برباره. برواره : بر آشکوب نخستینْش دست فکرت من بزیر پای فلک را چو نردبان افکند. کمال اسماعیل. || هر یک از طبقات نه گانهٔ آسمان : روان ساعد ماضی چو خواجه بار دهد ز آشکوب نهم میکند تماشائی. شرف شفروه . || سقف. آسمانه. || مُهره و رگه های چینه. || آسمان. فلک.

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.