آبسته
معنی
[ بِ تَ / تِ ] (اِ) آبست. زهدان.
رَحِم. || (ص) آبستن. || متملق و
چاپلوس. خوشامدگوی. معانی مذکور در
فرهنگها برای این کلمه آمده است و شاهدی
برای هیچیک یافته نشد، تنها این کلمه در بیت
ذیل دیده میشود:
نه آرامید دیو دژ برامش
همان آبسته خوی خویش کامش
جز آنگاهی که کار ویس و رامین
بیامیزد بهم چون چرب و شیرین.
(ویس و رامین).
باحتمالی ضعیف آبسته در این بیت چاپلوس
و جاسوس و خوشامدگو و شاید به معنی
واسطهٔ بین عاشق و معشوق باشد.