آب کشیدن
معنی
[ کَ / کِ دَ ] (مص مرکب)
حمل آب از جایی. || بیرون آوردن آب
با دلو و مانند آن از چاه و حوض و جز آن.
نَزْح. || تطهیر شرعی و نمازی کردن
چیزی متنجس. || شستن جامهٔ
صابون زده با آب خالص تا اثر صابون بشود.
|| آب کشیدن زخم و جراحتی؛ ریم و
چرک پیدا کردن آن بسبب آلوده شدن با آب
ناپاک. هو کشیدن. || آب کشیدن
غذائی؛ خورنده را تشنگی آوردن.